آی!
فریاد
در باد
سایهی سروی به جای میگذارد.
]بگذارید در این کشتزار
گریه کنم. [
در این جهان همه چیزی در هم شکسته
به جز خاموشی هیچ باقی نمانده است.
]بگذارید در این کشتزار
گریه کنم. [
افق بیروشنایی را
جرقهها به دندان گزیده است.
]به شما گفتم، بگذارید
در این کشتزار گریه کنم.