تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

...

.... 

در نیل افتادگانیم

پیامبری می خواهیم

موسی ،ابراهیم ،محمد

فرقی نمی کند

معجزه ای  باید ...

بی علاج

 با من است 

 یک تدوام بی علاج 

دلخواهی به چرک نشسته. 

بگو فردا چه خواهد شد! 

که اینگونه تلخ کرده زمین را، امروز بی اعتمادی ام .

مانده ام میان لحظه های رستن 

چند ثانیه تا تو مانده است!

  

 رسوب کرده/ در پستوی دهان/آن ۵ حرف ساده و سلیس

....

.

 

کسی از فاصله ای نزدیک به شقیقه هایم شلیک کرد

پلشتی

در هجمه‌‌ی واژه های مقدس  

در ستیزند با من، پلشتی های به جامانده از دیروز  

دونیمه ام  

در سیاهی و سپیدی.  

رنگ تباهی اند دستانم .

موج می زند در من  

عمق حقارت روزهای بی خورشید .

شکسته ام سکوت را 

چه بد که نیست کسی

تا باز کند گره واژگان بسته فریادرا.   

 می دانم

غرق می شوم ناگهان 

د رآماج بی پروایی ام 

 

پ:هَل مِن ناصر یَنصُرنی

نکبت

 

نکبت

تمامی وجودت را گرفته 

و تو تنها 

به فکر شستن دستهایت هستی.

 

هبوط

پوچ است در این دشت  

هرچه می کاریم .

خورشید را نگاهی نیست

ابر را بارانی.  

 

هبوط کرده ایم

چون فراموش شدگانیمِ؛

نشانی نیست

جز وحشت وظلمت و تنهایی .  

 

گویی آدمی را شرافتی نبود از ازل

اکنون در این میانه تف دیدن

خدای من جار می زند

در زمین؛

آسمان جای امنی نیست .  

 

من از این تلاش مداوم خسته ام

ازاین سقوط بی هنگام

از این گریز بی پایان. 

 

باز باید گردم راه رفته را

آسمان جای من است.  

 

 

پ:وَالْعَصْرِ/ إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ/.....