-
...
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1391 15:20
.... در نیل افتادگانیم پیامبری می خواهیم موسی ،ابراهیم ،محمد فرقی نمی کند معجزه ای باید ...
-
بی علاج
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 13:15
با من است یک تدوام بی علاج دلخواهی به چرک نشسته. بگو فردا چه خواهد شد! که اینگونه تلخ کرده زمین را، امروز بی اعتمادی ام . مانده ام میان لحظه های رستن چند ثانیه تا تو مانده است!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 11:48
رسوب کرده/ در پستوی دهان/آن ۵ حرف ساده و سلیس
-
....
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1391 09:39
. . . کسی از فاصله ای نزدیک به شقیقه هایم شلیک کرد
-
پلشتی
سهشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1391 14:02
در هجمهی واژه های مقدس در ستیزند با من، پلشتی های به جامانده از دیروز دونیمه ام در سیاهی و سپیدی. رنگ تباهی اند دستانم . موج می زند در من عمق حقارت روزهای بی خورشید . شکسته ام سکوت را چه بد که نیست کسی تا باز کند گره واژگان بسته فریادرا. می دانم غرق می شوم ناگهان د رآماج بی پروایی ام پ: هَل مِن ناصر یَنصُرنی
-
نکبت
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1391 14:06
نکبت تمامی وجودت را گرفته و تو تنها به فکر شستن دستهایت هستی.
-
هبوط
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1390 22:55
پوچ است در این دشت هرچه می کاریم . خورشید را نگاهی نیست ابر را بارانی. هبوط کرده ایم چون فراموش شدگانیمِ؛ نشانی نیست جز وحشت وظلمت و تنهایی . گویی آدمی را شرافتی نبود از ازل اکنون در این میانه تف دیدن خدای من جار می زند در زمین؛ آسمان جای امنی نیست . من از این تلاش مداوم خسته ام ازاین سقوط بی هنگام از این گریز بی...
-
چهار فصل پاییزی
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 13:36
پوسیده ایم در حصار آجری چهار فصل پاییزی بی خورشید ، بی نور در این تلاش مداوم سبز می شویم، گاهی. در این هماره های بی سرانجام گویی، بهار را پیامی نیست که صدای ناله درختان گاه به گاه می نوازد گوش جنگل را
-
تنهایی
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 11:42
سیلابی است وقت آمدن ویران که شدی آرام می رود تنهایی...
-
تعبیر سپید
شنبه 2 مهرماه سال 1390 01:36
در کدامین آسمان جاگرفته ای فانوست را بر کدامین ستاره آویز کرده ای. می دانم از من بریده ای. آن روز که از آسمان دلت باریدم زمین جای امنی بود . در دستان تو چشم گشودم وبال. و آخر به سوی تو باز می گردم . می دانم فصل میان من وتو نومیدی نیست. زمین دوباره سبز می شود و آسمان آبی و خدا تعبیر همه رو.یاهای سپید .
-
باران
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 16:39
هی بگو بازهم بگو... باران که ببارد شسته می شود دلم ، نگاهت،قلبش،چشمانم. اما مدتهاست که باران نباریده است راستی می دانی چقدر تشنه بارانیم.
-
پریشانی
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 17:21
هی تاب می خورد بی رمق سرم به سوی آسمان گاهی بالا گاهی پایین. خاک می شود قامتم چه بی رمق گاهی تنها گاهی تنها. شقیقه هایم درد می کند یک جای دنج می خواهد دلم باحنجره ای که از فریاد نگیرد. شلاق می زند بر صورتم پریشانی سلولهایم چشمانم دیگر نمی بینند جز حباب های رنگی که گاهی محو می شوند گاهی دور گاهی نزدیک.
-
تا معبد
جمعه 7 مردادماه سال 1390 12:34
چون راهبان تبتی ام آرام می روم این گذرگاه صعب را تا آخر برای رسیدن به معبد برای رسیدن به پایان پ: امروز زاده شدم تا روزی دیگر بمیرم
-
آزردن
جمعه 31 تیرماه سال 1390 00:00
بیماریم به آزردن هم بی آنکه بدانیم کرخت شده زیر پوست هایما ن ناگفته های دیروز و فردا . همت گماشته ایم به شکستن یکدیگر بی اندیشه دیروز .... ناخن می کشیم به صورتک هایمان. چه بی پروا بی رحمیم وقتی که خون می چکد از میان خنده هایمان
-
تکیده
شنبه 11 تیرماه سال 1390 17:09
می گویی زمستان نیستم چگونه باور کنم تو که پاییز تر از همیشه ای آسمان سایبان من است گاه بی برگی شاخه هایت
-
بن بست
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 16:17
دیگر تمام شد هیچ چراغی در این خیابان سبز نمی شود این جا پشت این چراغ ها زمان تا همیشه قرمز است
-
تنش
سهشنبه 17 خردادماه سال 1390 11:00
آونگم به طناب پوسیده زندگی بیش از اینم ملرزان
-
غزل
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 12:20
تو تنها بهانه ای / برای بودن/ برای ماندن / برای رفتن پ:برای غزل عزیزم به بهانه نهمین سالرزو تولدش
-
زمهریر
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 19:06
" چه کسی بود صدا زد " خورشید زمهریر است، هنوز راهی نیست ... چه بگویم، وقتی راهی هست و دلم می گوید در همین نزدیکی خانه ای هست هنوز و خدایی در آن
-
زندانی
جمعه 19 فروردینماه سال 1390 18:29
زندانی ام زندانی دست های تهی در روزهای بی برگی زندانی ام زندانی روزهایی که سروهای بلند آواز نمی خوانند پرندگان لانه هایشان را گم کرده اند و مادران فرزندانشان را زندانی ام زندانی روزهایی که کلمات محصورند و مطنطن صداها خاموشند و دیگر فریاد نمی زنند
-
معجزه
پنجشنبه 19 اسفندماه سال 1389 15:10
از پنجرهی خانه هر روز خدا را می بینم و یک معجزه را انتظار می کشم ...
-
بی زبانی
شنبه 23 بهمنماه سال 1389 15:51
زبان مشترکی نیست میان خودم ، دلم و زندگی ام........
-
کلمات پاره
چهارشنبه 22 دیماه سال 1389 17:36
ایستاده ام در انتهای یک لحظگی های دلم با صورتی بهت زده ودستانی بی گناه ودلی که در قفس واگویه های لت وپاره ی کلمات است. تسلیت می گویم به خودم دلم و همه سالهای قی شده برای این همه تلاش برای این همه حماقت
-
پاییدن دو چشم با زاغ دل
سهشنبه 14 دیماه سال 1389 15:51
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 نگاه ازتو برنمی گیرم ای به یاد ماندنی ترین خاطره بهار! ای شکوفه تندیس ایمان، ای زمستان یقین، برمنبرفصول ایستاده ام! بی آنکه تو دریابی نفس های به یغما رفته ام را به یاد داری، به یاد داری آن هنگام که ایستاده بودی کنارپنجره و همه هستی ام را درپیچا پیچ نگاهت فریاد می...
-
عدالت
دوشنبه 22 آذرماه سال 1389 14:38
رها می شوند، گیسوانم در باد پاهایم به زمین نمی رسند وقتی که از ریسمان عدالت آویزانم
-
هجای سرد
شنبه 29 آبانماه سال 1389 14:10
هاشور خورده ،میان هجای سرد بودنم زنجیرپاره کرده ی دیروزهای از دست رفته ام گریسته ام برای فرداهای نیامده،بسیار باخته ام همه داشته ها ونداشته هایم را حتی این قافیه آخر را...
-
مرگ
جمعه 7 آبانماه سال 1389 01:18
به خاک افتاده ام تبلور ذراتش بر صورتم وطعم مانوسش در دهانم شانه هایم سنگین است چشمهایم را می بندم تا مورچگان تنگ درآغوشم بگیرند
-
پروانگی
شنبه 24 مهرماه سال 1389 23:00
سالهاست پروانگی ، آرزوی هیچ کرم ابریشمی نیست وقتی پیله پروانه ها ، تنیده از تارهای عنکبوت است
-
ناشناس
شنبه 24 مهرماه سال 1389 13:50
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 بی طرح لبخندی بر لب در آیینه آنکه مقابل من است را نمی شناسم نمی شناسمش آنکه اندوه نقاب چهره اش وصدایش روزه سکوت دارد زیر پوستش صدا می کند ، حرف های ناگفته ای، خرت خرت و باز نمی...
-
فصلی دیگر
سهشنبه 5 مردادماه سال 1389 18:40
این فصل دیگری است با باوری شگرف با طعم تلخ زخم در خلوت گناه این فصل دیگری است دیوارها بلند درها همه سترگ دلها همه سپند این فصل دیگری است بی ردپای مهر بی اشتیاق روز دربیشمار شب این فصل،فصل زرد این فصل ،فصل زخم