تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

عبور

تو می روی 

سایه تو محو می شود  

خاک  سرد می شود

آسمان گریه می کند

چه بیصدا

عمر

 تمام می شوی 

 کوچه  فریاد می زند

 خانه  اما  ترا انتظار می کشد 

 

 

 

ثروت

 

تمام ارزوهایم به توختم می شود  

 ای چهار گوش کشیده سبز  

عمرم را می خوری

ودرحسرتم می گذاری

پوچی

 

هرچه می روم    

هیچ    

نه جاده ای آغاز می شود 

 نه به پایان می رسد

لحظه

 

بگذارید 

 دمی بیاسایم  

از هم اکنون تا بی نهایت  

خسته ام

خوابهای من

پریشانم

واز آن پریشانتر

 خوابهای  من اند

دلتنگی

خونم درشیشه است

جام هایتان را حاضر کنید