هبوط
سقوط
فرود
من فرود امدم
یا هبوط کرده ام
نه
شاید صعود کرده ام
از اسمان یا زمین
به شب یا که روز
من سقوط کرده ام
هبوط
سقوط
فرود
من فرود امدم
یا هبوط کرده ام
نه
شاید صعود کرده ام
از اسمان یا زمین
به شب یا که روز
من سقوط کرده ام
این روزها هواحال عجیبی دارد آسمان روشن وزمین تاریک است .گاهی به عقب می رود گاهی به جلو .روزگاررا می گویم روزگار پر از خرابی ما آدمها. درسته که می گن خیلی چیزها تو زندگی یک عادت چون کمرنگ شدن را احساس می کنم.امسال تابستان گاهی سرد شد وگاهی هم سردترولی امیدوارم زمستان رنگ وبوی خودش را داشته باشدگاهی یادم میرود که چه در ذهنم برای نوشتن بود گویی دجار پیری زودرس شده ام دلم گرفته نیست اما گرفته می نویسم .دنیای ما آدمهای به اصطلاح بزرگ دنیای زشت وکریه ای هست ای کاش همه ادمها در کودکی های مهربان وبه دور از منفعت طلبی می ماندند.نمیدونم چرا چرند می نویسم .بی خیال همه ارزوهای محال.
نمیدونم من دیوونه ام یا مردم دوست دارم برای همیشه از این جا برم و خاطره تلخ ایجا بودن را فراموش کنم.
ازدست ادمهای بدجنس عاصی ام واز دست خریت های خودم بیشتر .حالا فهمیدم که هیچ کدوم اونها اون چیزی نبودند که من ابهانه خوشبین بودم.
من شاید این یکی دوساله را احمقانه هدر دادم .تنفر تنها چیزی که میتونم حالا ابراز کنم.