میان این همه خطوط
میان هجمه های تلخ
میان خاطرات سرد
منم که باز می روم
به من بگو نرو بمان
من
شنبه 22 تیرماه سال 1387 ساعت 12:52 ب.ظ
برآنم که دور شوم
تا جایی که
دست خدا هم به من نرسد
من
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1387 ساعت 02:00 ب.ظ
می خواهم نفهمم
می خواهم نبینم
می خواهم نشوم
می خواهم لال شوم
می خواهم نباشم
تا شاید اندکی آسوده باشم
من
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1387 ساعت 02:00 ب.ظ
تاریک است وسرد
شاید خدا یادش رفته
خورشید را بتاباند
من
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1387 ساعت 01:55 ب.ظ
آگهی داده ام
به روزنامه ها
آخر
خدایم را گم کرده ام
من
سهشنبه 18 تیرماه سال 1387 ساعت 12:07 ب.ظ
دیشب گم شدم
وتا هیچ وقت پیدا نمی شوم
من
دوشنبه 17 تیرماه سال 1387 ساعت 11:48 ق.ظ
من تبلور یک احساسم
میان دو انسان
من از سر اتفاقم
نه از سر عشق
من لذت آنی یک التماسم
من
چهارشنبه 12 تیرماه سال 1387 ساعت 02:05 ب.ظ