تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

هیاهو

 

میان لغات وارفته  

مانده ام 

وهیچ جمله ای 

 مرا آرام نمی کند

اندک

 

 مرور میکنم  

 خاطرات را  

 تا پیدا کنم

اندکی دلخوشی

آزرده

گویی  

دلتنگی های آدمی را 

پایانی نیست

امید

 

روزهای تازه ای 

در راهند 

کهنگی را  

باید شست 

عبور

تو می روی 

سایه تو محو می شود  

خاک  سرد می شود

آسمان گریه می کند

چه بیصدا

عمر

 تمام می شوی 

 کوچه  فریاد می زند

 خانه  اما  ترا انتظار می کشد 

 

 

 

ثروت

 

تمام ارزوهایم به توختم می شود  

 ای چهار گوش کشیده سبز  

عمرم را می خوری

ودرحسرتم می گذاری