تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

بن بست

به بن بست دنیا رسیده ام

می خواهم باز گردم

به چه امید آخر..

خدا

مهم نیست

خیلی ها منو دوست ندارن

 یکی اش هم خدا

خدا

هیچ خدایی را نمی خواهم

خدای من رهایم کرده است

بد

بد آوردن هم حدی دارد

من این سدرا هم شکسته ام

امید

به انتظار خود نشسته ام

روزی

دوباره طلوع خواهم کرد

آرامش

 

آسوده باش

خوم را خط می زنم

وتو به هیچ نایندیش

 پاکت می کنم

آنگاه دیگر هیچ ...

سردی

 

این حضور سرد

بازهم نگاه تو

این صدای نارسا

ومن

 تشنه یک صبح نورانی ام