تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

گم

 گم شده ام 

پیدا نمی کنم  

  خودم را

روزنامه

تمام فصل را  

گریه می کنم 

برای آنچه که  از دست داده ام

حال

 

امروز قلب من کوچک 

 وبدی های دنیا بزرگ شد

 

صدای من

ازاین همه خستگی خسته ام  

..............

لحظه های ترش

 

خنده می کنیم  

تاطلوع 

گریه هایمان  

تاغروب 

خنده های تلخ 

لحظه های خوب 

روزهای ترش  

 تمام می شود

روزهای ما تمام می شود 

سرد وگرم

روزهای توست که آغاز می شود  

خانه

 

به خانه می روم 

دنیا تعطیل شد ! 

 

پ: روزنامه مان از دوشنبه تطیل می شود و ما بیکار

ملامت

 در خود تنیده ام 

 دستانم را بسته اند 

 له می شوم 

 خراوار ،  خروار  

 زیر بار این همه رنج  

 این چنین ملامتم مکن