تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

....

.

 

کسی از فاصله ای نزدیک به شقیقه هایم شلیک کرد

پلشتی

در هجمه‌‌ی واژه های مقدس  

در ستیزند با من، پلشتی های به جامانده از دیروز  

دونیمه ام  

در سیاهی و سپیدی.  

رنگ تباهی اند دستانم .

موج می زند در من  

عمق حقارت روزهای بی خورشید .

شکسته ام سکوت را 

چه بد که نیست کسی

تا باز کند گره واژگان بسته فریادرا.   

 می دانم

غرق می شوم ناگهان 

د رآماج بی پروایی ام 

 

پ:هَل مِن ناصر یَنصُرنی

نکبت

 

نکبت

تمامی وجودت را گرفته 

و تو تنها 

به فکر شستن دستهایت هستی.