تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

زندانی

زندانی ام 

زندانی دست های تهی

در روزهای بی برگی 

زندانی ام  

زندانی روزهایی که سروهای بلند آواز نمی خوانند  

پرندگان لانه هایشان را گم کرده اند و مادران فرزندانشان را 

زندانی ام

زندانی روزهایی که کلمات محصورند و مطنطن  

 صداها خاموشند و دیگر فریاد نمی زنند