تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

پروانگی

سالهاست

پروانگی ،آرزوی هیچ کرم ابریشمی نیست

وقتی پیله پروانه ها ، تنیده از تارهای عنکبوت است



ناشناس


بی طرح لبخندی بر لب

 در آیینه

 آنکه مقابل من است  را نمی شناسم

نمی شناسمش

آنکه اندوه نقاب چهره اش

وصدایش روزه سکوت دارد

 زیر پوستش  صدا می کند ، حرف های ناگفته ای، خرت خرت

و باز نمی شود دهان دوخته اش

جای خون ،جنون جاری است در رگانش 

و دستان بی سویش به دنبال چراغی نیست

 وقتی شهر پر از گزمه های درنده وچراغ های خاموش رابطه  است