تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

مرگ

سر گران دارد  

بی محابا  

کوبه می کوبد   

به در 

ایستاده است

بر درگاه عمرت   

بار باید یست  

باید رفت  

باید رفت...

زهرلحظه ها

جان می دهم  

زیر چکمه های آهنی خشم ونفرت  

 سینه ام سنگین است  

ساعت ها  را می بلعم 

 در هجمه وحشی لحظه ها