تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

هبوط

پوچ است در این دشت  

هرچه می کاریم .

خورشید را نگاهی نیست

ابر را بارانی.  

 

هبوط کرده ایم

چون فراموش شدگانیمِ؛

نشانی نیست

جز وحشت وظلمت و تنهایی .  

 

گویی آدمی را شرافتی نبود از ازل

اکنون در این میانه تف دیدن

خدای من جار می زند

در زمین؛

آسمان جای امنی نیست .  

 

من از این تلاش مداوم خسته ام

ازاین سقوط بی هنگام

از این گریز بی پایان. 

 

باز باید گردم راه رفته را

آسمان جای من است.  

 

 

پ:وَالْعَصْرِ/ إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ/.....