تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

آزردن

 

بیماریم به آزردن هم

بی آنکه بدانیم

کرخت شده زیر پوست هایما ن

ناگفته های دیروز و  فردا .

همت گماشته ایم به شکستن یکدیگر

بی اندیشه دیروز ....

ناخن می کشیم

به صورتک هایمان.

چه بی پروا

بی رحمیم

وقتی که خون می چکد از میان خنده هایمان 

 

تکیده

 

می گویی  

زمستان نیستم 

چگونه باور کنم 

تو که پاییز تر از همیشه ای 

آسمان سایبان من است 

گاه بی برگی شاخه هایت