پوسیده ایم در حصار آجری چهار فصل پاییزی
بی خورشید ،بی نور
در این تلاش مداوم سبز می شویم، گاهی.
در این هماره های بی سرانجام
گویی، بهار را پیامی نیست
که صدای ناله درختان
گاه به گاه می نوازد
گوش جنگل را
از بیم و امید عشق رنجورم آرامش جاودانه می خواهم بر حسرت دل دگر نیفزایم آسایش بیکرانه می خواهم پا بر سر دل نهاده می گویم بگذاشتن از آن ستیزه جو خوشتر یک بوسه ز جام زهر بگرفتن از بوسه آتشین خوشتر.................... بوس
چنین که یخ زده تقویمها اینجا هزار بار بیاید ُبهر کافی نیست .سلام و سپاس از دعوتتون .
سلامزیباست.سبز باشید و سبز بمانید.
اینم یه پیام بهاری
گاه به گاه دوستت دارم های تو مرا می برد به بودن ابر کنار جاده زندگی... عالی بود. آفرین!
از بیم و امید عشق رنجورم
آرامش جاودانه می خواهم
بر حسرت دل دگر نیفزایم
آسایش بیکرانه می خواهم
پا بر سر دل نهاده می گویم
بگذاشتن از آن ستیزه جو خوشتر
یک بوسه ز جام زهر بگرفتن
از بوسه آتشین خوشتر
.................... بوس
چنین که یخ زده تقویمها اینجا
هزار بار بیاید ُبهر کافی نیست .
سلام و سپاس از دعوتتون .
سلام
زیباست.
سبز باشید و سبز بمانید.
اینم یه پیام بهاری
گاه به گاه دوستت دارم های تو مرا می برد به بودن ابر کنار جاده زندگی...
عالی بود. آفرین!