اینان که قبای رذالت به تن کرده اند
به انسانیت بارها ستم کرده اند
.
اینان بیچاره گان وادی زر وزورند
باز سردم است
آتشم بزنید
این جا گرم است
بسکه انسانیت را به آتش می کشند
اینان
آدمی را به سخره گرفته اند
وآدمی همه را
نفس هایم را می شمارم
تا شاید
دلتنگی هایم را فراموش کنم
سردم است
خورشید مهربانی بتاب
کودک شده ام
آغوش مادرانه می خواهم