تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

پستی

اینان که قبای رذالت  به تن کرده اند

به انسانیت بارها ستم کرده اند

.

.

اینان بیچاره گان وادی زر وزورند

آتش

باز سردم است

آتشم بزنید

گرما

این جا گرم  است

 بسکه  انسانیت را به آتش می کشند

آدمی

اینان

آدمی را به سخره گرفته اند

 وآدمی همه را

نفس

نفس هایم را می شمارم

تا شاید

دلتنگی هایم را فراموش کنم

مهربان

سردم است

خورشید مهربانی بتاب

بهانه

کودک شده ام           

    آغوش مادرانه می خواهم