این روزها آسمان روزنامه به گونه ای دیگر شده است این روزها شاید من دیگر خودم نیستم این روزها ادمها هم دیگر خودشان نیستند .امروز می خواهم روز دیگری باشد ولی نگاههای پنهان وتلخ نمی گذارد .شاید از اغاز چنین بوده ومن نفهیدم این گناه من است که یا دیر می فهمم یا هیچگاه نمی فهمم. به جای دیگری میروم با ادمهای مفاوت وشاید غریب .گاهی فکر می کنم که زندگی دایم جنگ است وستیز .البته گاهی کاملا ناجوانمردانه است .در هرصورت امدم تا بنویسم وبگویم هستند کسانی که هستند ولی نباید ......................
کی بهت نگاه بد کرده بگو خونشو بریزم