قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام که سالهای سال در انتظار تو
کنار این قطار ایستاده ام
و هم چنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام ...
مرا به جشن تولد فرا خوانده بودند
پس چرا سر از
مجلس ختم در آورده ام ؟
به خاطر قوز قرنیه ات !
به خاطر قوز قرنیه ات !