آنقدرها زخم خورده ایم
که در آشپزخانه مان
یک بسته چسب داشته باشیم
آنقدرها پیامبر دیده ایم
که ادّعاى شاعربودن بکنیم
من وتو باهم یک نسبت خونی داریم
تو زخم هایت را شعر می کنی
من هم با شعر روحم را پانسمان می کنم
چه فرقی می کند
که چند زخم در کتاب می آید؟
زخم که آیه نیست
منظور من این است:
همیشه سهم من از رگ، چاقو بود
امّا هرگز نخواستم از من
زخمى به شعرهایت برسد
این شعر
شعر یک زن زخمی است
آن را به تو تقدیم می کنم
می خواستم بگویم:
مواظب زخم هایت باش
قبل از کهنه شدن حتما
آن ها را چاپ کن!
جالب بود و هست...
سلام
خیلی خوب بود دختر!