تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

هیچ

 

نه می خوانم

نه می دانم

نه می فهمم

تنها گوش می دهم

به هیچ..........

سرد

بهار نزدیک است

اما

سرد است

گرمای دلمان هم کافی نیست

جنس دلها سخت  است

این روزها

این روزها

نه به گذشته می اندیشم

نه به آینده

آبی

من از جهانی آبی ترم

توبه اندازه جهانی از من دورتر

 

هیچ

میان رفتن وماندن

هیچ

نه راهی برای رفتن

نه جایی برای ماندن

عالم

حالم از همه عالم بهم می خورد

وحال همه عالم از من

 

 

یک تکه نان

یک تکه نان و

اینهمه دعوا

من نان شبانه ام را می بخشم

یک تکه نان

این همه منت ندارد

این همه زوز این همه زر

از این پس

من نان نمی خورم

جو می خورم