تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

صفت آدمی

میمیرم  

شبها در عطش  

وروزها   

قندیل می بندم

در انجماد آدمیان  

نظرات 2 + ارسال نظر
ناشناس (پشیمان) شنبه 16 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 03:59 ب.ظ

گاه آرزو می کنم
ای کاش برای تو پرتوآفتاب باشم
تا دست هایت را گرم کند
اشکهایت را بخشکاند
و خنده را به لبانت باز آرد
پرتو خورشیدی که
اعماق تاریک وجودت را روشن کند
و روزت را غرقه ی نور کند
یخ پیرامونت را آب کند.

طراوت سه‌شنبه 19 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:23 ب.ظ http://iamatreeintheforest.blogfa.com

چقدر قدرت کلمات عجیب است . با چند کلمه ی ناقابل می توان فشاری همچون کوه بر آدم تحمیل کرد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد