تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

فصلی دیگر

این فصل دیگری است

با باوری شگرف

با طعم تلخ زخم

در خلوت گناه

این فصل دیگری است

دیوارها بلند

درها همه سترگ 

دلها همه سپند

این فصل دیگری است

بی ردپای مهر

بی اشتیاق روز

دربیشمار شب

این فصل،فصل زرد

این فصل ،فصل زخم

نظرات 5 + ارسال نظر
بابک چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ب.ظ http://babak-5-21.blogfa.com

منم بهت ۱۸میدم ولی از۱۸.
شعرت هم مثل خودت داره جاافتاده تر میشه.
روزی همه فصل ها سبز خواهند شدتواین موضوع شک نکن.منتهی بادست پرتوان خلق.

رضا کاظمی سه‌شنبه 16 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:19 ب.ظ

ممنون از حضورتون...

کامران شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:54 ب.ظ http://loco.blogfa.com

حسرت دستهات مانده
به چشمهام
به خواب هام
به کش و قوسهای تنم
در حسرت دستهات پرپر می‌زنم
###

بابولی یکشنبه 18 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:37 ب.ظ

من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چارفصلش همه آراستگی ست
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم
دل هر کس دل نیست
قلبها ز آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند

من در ایینه رخ خود دیدم
و به تو حق دادم
آه می بینم ، می بینم
تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
من به اندازه ی زیبایی تو غمگینم
چه امید عبثی
من چه دارم که تو را در خور ؟
هیچ
من چه دارم که سزاوار تو ؟
هیچ
تو همه هستی من ، هستی من
تو همه زندگی من هستی
تو چه داری ؟
همه چیز
تو چه کم داری ؟ هیچ
دشت ها نام تو را می گویند
کوه ها شعر مرا می خوانند
کوه باید شد و ماند
رود باید شد و رفت
دشت باید شد و خواند
در من این جلوه ی اندوه ز چیست ؟
در تو این قصه ی پرهیز که چه ؟
در من این شعله ی عصیان نیاز
در تو دمسردی پاییز که چه ؟
حرف را باید زد
درد را باید گفت
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن از تو
متلاشی شدن دوستی است
و عبث بودن پندار سرورآور مهر
....
حمیدمصدق

[ بدون نام ] جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:39 ب.ظ

nura.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد