تکراری

حرف های ناگفته

تکراری

حرف های ناگفته

ناشناس


بی طرح لبخندی بر لب

 در آیینه

 آنکه مقابل من است  را نمی شناسم

نمی شناسمش

آنکه اندوه نقاب چهره اش

وصدایش روزه سکوت دارد

 زیر پوستش  صدا می کند ، حرف های ناگفته ای، خرت خرت

و باز نمی شود دهان دوخته اش

جای خون ،جنون جاری است در رگانش 

و دستان بی سویش به دنبال چراغی نیست

 وقتی شهر پر از گزمه های درنده وچراغ های خاموش رابطه  است

نظرات 2 + ارسال نظر
لیلا کردبچه شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:05 ق.ظ http://leilakordbacheh.blogfa.com

آنکه مقابل من است را نمی شناسمش

در این سطر دو مفعول برای یک فعل آمده که به نظرم حذف دومی ( ش در آخر نمی شناسم ) حتی می تواند به شعرتان کمک کند .

ممنونم لیلای عزیز از حضورت .از پیشنهادت هم متشکرم .

مجتبی چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 ب.ظ http://www.minobehar.blogfa.com

سلام خیلی زیبا نوشتید احسن به شما این گل ها تقدیم به شماگل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد