نگاه ازتو برنمی گیرم
ای به یاد ماندنی ترین خاطره بهار!
ای شکوفه تندیس ایمان،
ای زمستان یقین،
برمنبرفصول ایستاده ام!
بی آنکه تو دریابی نفس های به یغما رفته ام را
به یاد داری،
به یاد داری آن هنگام که ایستاده بودی کنارپنجره
و همه هستی ام را درپیچا پیچ نگاهت فریاد می زدی
من چون زاغی به کمان آمده تنها چشمان ترا می پاییدم
اکنون،
می دانم
دلت، بی مهابا مرامی خواهد.
انکارنمی کنم درنهان ترین اشک ها یت هم مرامی پایی
انگاردلت درهوای وصل،
گرگرفته خنده هایم شده است.
صدایت را رهای دلم کن
غروب ،کنارپنجره به انکارتونشسته است
با این همه هوای بارانی چه می کنی؟
پ: شعری از محمد نیشابوری
امیدوارم فهمیده باشی چرا میگم لقب استاد برازندشه.
سلام بزرگوار
خواندمت گرامی
آرزوی توفیق
انکارنمی کنم درنهان ترین اشک ها یت هم مرامی پایی
انگاردلت درهوای وصل،
گرگرفته خنده هایم شده است.
سلام عزیزم
ممنونم از انتخابت
منو خوندی؟
بسیار زیباست این شعر...
-------
با اینهمه هوای بارانی چه میکنی؟؟
Hello,This Message Not bad
But I want a girl for ME, you can connect to me by under ID:
Wanted_32589@yahoo.com
Thank's
زیبا می نویسی
به وبلاگ منم سر بزن
.......
........................................
بادکنک من
تاب نفسی را که به آن داده ام ندارد
ببین
چگونه سر به هر کجا می زند
که تهی شود از اندوه.
از کتاب برگی می افتد اندکی از سایه کم می شود
یاور مهدی پور
سلام دوست عزیز
خیلی خوشحالم که با یه شاعر دیگه آشنا شدم
نوشته هات رو خوندم ولذت بردم
امیدوارم تو هم بهم سر بزنی
منتظرم